www.iiiWe.com » جوانی در آرزوی ازدواج با دختر یک کشاورز!

 صفحه شخصی محمد ذوالفقاری   
 
نام و نام خانوادگی: محمد ذوالفقاری
استان: همدان - شهرستان: همدان
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  مهندس ناظر و مجری پایه ۲
تاریخ عضویت:  1390/05/04
 روزنوشت ها    
 

 جوانی در آرزوی ازدواج با دختر یک کشاورز! بخش عمومی

12

جوانی خیلی علاقمند بود تا با دختر یک کشاورز ازدواج کند. اما کشاورز به جوان گفت برو در آن مرتع منتظر باش . من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را بتو خواهم داد. مرد قبول کرد.
در اولین طویله که بزرگترین نیز بود باز شد.
باور کردنی نبود……
بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود… گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت.
دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد .
گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت می کرد آمد. جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.
سومین در طویله هم باز شد .
و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.
پس لبخندی زد در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد…
اما………گاو دم نداشت!!!!
خانواده شاد را باید ساخت نه منتظر شویم تا شادی خودش به خانه و خانواده و زندگی ما بیاید.

شنبه 17 اسفند 1392 ساعت 12:09  
 نظرات    
 
محمد مهدی مدرس نیا 23:09 شنبه 17 اسفند 1392
1
 محمد مهدی مدرس نیا
از قدیم که گفته اند گاو نر میخواهد و مرد کهن نه جوان خیلی علاقه مند!!
جناب ذولفقاری تبریک با تاخیر مرا پذیرا باشید.
فخری سادات خنیا 15:46 یکشنبه 18 اسفند 1392
1
 فخری سادات خنیا
تشکر
م افتخاری 16:00 یکشنبه 18 اسفند 1392
0
 م افتخاری
بنا به گفته‌ای :
ایده‌ال وجود ندارد
بلکه ساختنی است و باید آن‌را ساخت
هیوا آتشبار 18:57 سه شنبه 20 اسفند 1392
0
 هیوا آتشبار
تشکر مهندس جان جالب بود و باحال!!!
محمد ذوالفقاری 20:18 سه شنبه 20 اسفند 1392
1
 محمد ذوالفقاری
جناب آقای مهندس مدرس نیا از لطف شما سپاسگزارم . با شنیدن خبر از دست دادن مادر گرامیتان بسیار متاثر شدم ، برایتان صبر و شکیبایی آرزومندم.